خواب عجيبي بود ، همراه با فرشته الهي روي شنهاي ساحل قدم مي زد، پشت سرشان دو جفت ردپاي شبيه به هم بر شنها نقش مي بست . فرشته گفت خدا مرا مأمور كرده در همه حال همراه و ياور تو باشم و تو را تنها نگذارم . صبح كه بيدار شد صورتش از شادي گل انداخته بود . حالا مطمئن بود هميشه ياوري الهي دارد . آن روز را با راده اي قوي تر از قبل سپري كرد. شب كه چشمهايش را روي هم گذاشت خواب همان ساحل به بالينش آمد. اين بار خواب ردپاهاي خودش و فرشته را روي شنهاي ساحل ديد . جلوتر كه رفت متوجه شد در بعضي قسمتها فقط يك جفت ردپا وجود دارد . پس ردپاي فرشته كجا بود ؟! خوب كه دقت كرد فهميد آن قسمتها سخت ترين لحظات زندگي اش بوده اند. دلش شكست، دست شكايت به سوي خدا بلند كرد و گفت: خدايا ياور الهي ام در سخت ترين لحظه هاي زندگي تنهايم گذاشته است. چشمهايش پر از اشك شد و بغض اجازه نداد حرف ديگري بزند . ندايي الهي آمد كه بنده خوبم زود قضاوت كردي . در آن لحظات سخت فرشته الهي تو را بر دوش گرفته بود.
تـنهـــــــا چیزی که خرجـــــــی ندارد جـــــــاری شدن در ذهـــــــن دیـــــــگران است. پس آنگونه جاری شـــــــوید که خنـــــــده بر لبانشـــــــان نـــــــقش بـــــــبندد نه نـــــــفرت در دلشـــــــان
با سلام و درود به دوستان و همشهریان عزیز. به اولین و تنهاترین وبسایت روستای خیرآباد خوش آمدید این وبسایت کار خود را به طور رسمی از سال 1391 شروع کرده است. از دوستان عزیز که مایل به همکاری با ما می باشند تقاضا می کنیم با عضویت در وبسایت و ارسال مطالب به ما کمک کنند تا مطالب با نام خودتان در وبسایت نمایش داده شود. هدف از ساخت این وبسایت معرفی روستای خیرآباد به کلیه هموطنان می باشدو ما از این کار هیچ قصد دیگری نداریم. پس از شما دوستان و بازدید کنندگان عزیز خواهشمندیم زیاد به مسائل حاشیه ای حساس نشوید. متشکریم.
پل ارتباطی :09130807858