یادمه اون قدیما اگه کسی می خواست ازدواج کنه و زن بگیره یا شوهر کنه مثل الان نبود که مثلا دختر و پسر همدیگه رو بیرون ببینن یا تو دانشگاه یا فضای مجازی و حالا کار نداریم از این طور برنامه ها با هم آشنا بشن. طرف مادرش یا یکی از فامیل یک نفر رو میدیدن و خلاصه میرفتن واسش خواستگاری و اگر خانواده دختر قبول میکردن یه عروسی سر میگرفت. حالا ما به ایناش کار نداریم. میریم سراغ بحث عروسی.
وقتی که قرار بود مثلا فلان روز عروسی دو نفر بشه چند تا از خانومهای فامیل بلند میشدن می رفتن به قول خودشون طلبون! مثل الان کارت عروسی و تلفن و موبایل و اینا هم که نبود خلاصه از این خونه به اون خونه که بفرمائید عروسی فلان آقا یا فلان خانومه. و خونه هر کسی هم که می رفتن خانم صاحب خونه یه چیزی بهشون می داد حالا بعضی وقتها قند، نبات پارچه، لباس و یا از این چیزها .
خلاصه بعد از اینکه عروسی شروع می شد و مهمونها میومدن حالا تازه 3 شب مهمونی که شب اول کشتی کشون، شب دوم حنا بندون و شب آخر هم عروس برون نام داشته.
شب اول که کشتی کشون نام داشت پدر داماد یا پدر عروس بسته به تعداد مهمونا یه دونه گاو یا گوسفند قربونی می کرد و بعد از آماده کردن گوشت قربونی اون گوشت رو همراه با برنج یا هر چیز دیگه ای مثل آبگوشت به مهمونها می داده و عروسی رو با گوشت قربونی رد میکردن.
شب دوم که حنابندون نام داشته مهمونها از خونه داماد به خونه عروس می رفتن و بعد از آوردن حنا از اونجا به دست و سر و پای داماد حنا میبستن البته این رسم هنوز هم ادامه داره!
عصر روز آخر عروسی هم داماد رو به حمام می بردن که اون قدیم ترها روستا دارای یه دونه حموم بود که الان شده ساختمان دهیاری، خلاصه با ساز و دهل داماد رو از حموم در می آوردن. مردم روی اعتقادی که داشتن سید یا بزرگ روستا رو خبر می کردن که بیاد داخل حمام و لباسهای داماد رو تنش کنه که با سلام و صلوات سید یا بزرگ روستا لباسهای داماد رو تنش میکرد و عقیده داشتن که این خیلی برای زندگی داماد خوش یمن و خوبه.
بعد یکی از فامیلهای داماد به مردم شیرینی می داد که این شیرینی معمولا یک بسته گز بود. یادش بخیر بعضی وقتها هم یه نفر پیدا می شد و میزد زیر این بسته گز و مردم که توی حمام بودن کلی گز می خوردن!
بعد با ساز و دهل داماد رو از حمام آبادی در می آوردن و تا خونه داماد به رقص و پایکوبی مشغول می شدن. بعد از اینکه داماد از حمام اومد خونه اون روی روی یه تخت می نشوندن و موهای اون رو شونه می زدند و یه سری رسم و رسوم قدیمی که دقیقا تو ذهنم نیست. خلاصه بعد از کلی شادی توی عروسی دو نفر زندگی خودشون رو شروع می کردن. فردای عروسی هم جهیزیه عروس رو که معمولا چند تا تکه وسیله معمولی برای شروع زندگی بود رو به خونه داماد می آوردن.
واقعا مجالس زیبا و ساده ای برگذار می کردن. به هر حال امیدواریم از اینکه این خاطره رو براتون نوشتیم خوشتون اومده باشه و البته یاد دوران شیرین گذشته هم افتاده باشید.
درود...... چرا از بزرگان صدا وهنر چيزى در سايت شما نيست دليل بر اين است ك اكنون انها اوازه اى در روستاى ما ندارن و سايت شما ب دنبال افراد صاحب نام ميباشد پس تبعيض رو كنار بگذارين و از دو برادر سيامك شريفى و مرحوم برادرش سياوش يادى كنيد روز گارى گروه سرود مدارس خيراباد در زمان جنگ تحميلى بدست اين دو برادر رهبرى ميشدو از فوتباليستهاى گذشته و بزرگان و تركه بازى و رعيتان موفق و چوپانان زحمتكشمان و موسسان بسيج از مبتدى تا ب حالاز باغبان كرسنگ و بازيهاى سنتى چيزى ننوشته ايد و مطالب شما از نظر من زياد جالب نيست اميدوارم نقد پذير باشيد با تشكر پاسخ: سلام و درود بر شما
از انتقادات بجای شما ممنون برادر
اما خوب چه کنیم که اطلاعات زیادی در مورد گذشته نداریم از شما دوست عزیز خواهشمندیم که اگر مطلبی دارید برای ما ارسال کنید. ممنون میشیم.
/weblog/file/img/m.jpg
سجاد در تاریخ : 1392/4/18/kheyrabadiha - - گفته است :
با سلام و درود به دوستان و همشهریان عزیز. به اولین و تنهاترین وبسایت روستای خیرآباد خوش آمدید این وبسایت کار خود را به طور رسمی از سال 1391 شروع کرده است. از دوستان عزیز که مایل به همکاری با ما می باشند تقاضا می کنیم با عضویت در وبسایت و ارسال مطالب به ما کمک کنند تا مطالب با نام خودتان در وبسایت نمایش داده شود. هدف از ساخت این وبسایت معرفی روستای خیرآباد به کلیه هموطنان می باشدو ما از این کار هیچ قصد دیگری نداریم. پس از شما دوستان و بازدید کنندگان عزیز خواهشمندیم زیاد به مسائل حاشیه ای حساس نشوید. متشکریم.
پل ارتباطی :09130807858